سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
هرگاه مرد با ایمان برادر خود را خشمگین ساخت ، میان خود و او جدائى انداخت . [ گویند : حشمه و أحشمه ، چون او را بخشم آورد . و گفته‏اند شرمگین شدن و خشم آوردن را براى او خواست . و آن گاه جدائى اوست ] . [ و اکنون هنگام آن است که گزیده‏هاى سخن امیر مؤمنان علیه السّلام را پایان دهیم ، حالى که خداى سبحان را بر این منّت که نهاد و توفیقى که به ما داد سپاس مى‏گوییم . که آنچه پراکنده بود فراهم کردیم و آنچه دور مى‏نمود نزدیک آوردیم . و چنانکه در آغاز بر عهده نهادیم بر آنیم که برگهاى سفید در پایان هر باب بنهیم تا آنچه از دست شده و به دست آریم در آن برگها بگذاریم . و بود که سخنى پوشیده آشکار شود و از آن پس که دور مینمود به دست آید . و توفیق ما جز با خدا نیست . بر او توکل کردیم و او ما را بسنده و نیکوکار گزار است . و این در رجب سال چهار صد از هجرت است و درود بر سید ما محمد خاتم پیمبران و هدایت کننده به بهترین راه و بر آل پاک و یاران او باد که ستارگان یقین‏اند . ] [نهج البلاغه]
 
امروز: جمعه 103 اردیبهشت 7

با سلام و خسته نباشید خدمت تمام دوستان گلم .
این هفته هم مثل هفته های قبل به من و دوستان خیلی خیلی خوش گذشت . جای اونائی که نیومدند هم حسابی خالی .
اینم عکسهای این هفته فقط توضیح اینکه :
 1- در صورت باز نشده عکسها روی عکس کلیک راست موس رو بزنید و گزینه ((شو پیکچر)) رو بزنید . لطفا جهت باز شدن تمام عکسها چند دقیقه صبر کنین .
2- این هفته از خانمها حسابی عذر خواهی میکنم چون تعداد نفراتمون کم بود و اونا نتونستن بیان . به خدا من شرمندم .
3- اگه راجع به عکسهای هر هفته نظر ندین منم دلسرد میشم دیگه عکس براتون نه میگیرم و نه اینجا میزارم .
4- برنامه چشمه سرد یادتون نره همه بیاین یه اتوبوس باید بشیم چون اتوبوس گرفتیم .

اینم عکسها :

اینجا آقای علوی در حین رانندگی ما رو با جاده تصادف داد . بعدش میخندید . باز خوبه کسی دنبالمون نبود و الا عرض و آبرمون میرفت

عکس بعدی : اعضای محترم در حال جمع آوری چوب جهت آتش برای چائی .

عکس بعدی : اینا دارن بقیه اعضا رو صدا میزنن تا بقیه هم بیان به هم برسیم ......... ولی....!!!!

عکس بعدی : اینم بقیه دوستانی که با ما اومدن کوه میبنیدشون ..... ؟؟؟ چی ؟؟ نمیبینید ؟؟ خب چشم بصیرت میخواد ... جای همتونو خالی کردیم اینجا ...

عکس بعدی هم که عکس دسته جمعی از اعضای کلوب هست .

عکس بعدی : پیمان در حال تیر اندازی با اسلحه ای عجیب .

عکس بعدی : ولی خدائیش من قشنگتر عکس میگیرم یا اینی که پیمان از من گرفته ببینید چقدر تیره گرفته .

خب عکسهای این هفته تموم شد .

پس قرارمون چشمه سرد یادتون نره

نظر یادتون نره حتما نظر بدین


 نوشته شده توسط محمدرضا در جمعه 86/3/18 و ساعت 1:31 عصر | نظرات دیگران()

با سلام خدمت تمام بچه های کلوب شهرضا

 

اینم عکسهای این هفته با تاخیری دو روزه . ضمنا سیامک همین دو روزه داره اسباب کشی میکنه نیاز مبرم به کارگر داره . داوطلبان فرم استخدام رو پر کنند .

عکس اول : عکسی زیبا سینه زدن بچه ها

عکس دوم : عکس در مقابل عکس

عکس سوم : واقعا خسته شدیم ولی خیلی حال داد . ضمنا اشتباه نکنین علی سیگار نمیکشه ها ....

عکس چهارم : امیر محمد - سیامک و ساغر دختر سیامک ((قابل توجه بعضی ها که میگن میایم ولی نمیان )) شما از ساغر هم کمترین . خجالت بکشین .

عکس پنجم : عکسی که ایمان خودش گفت نیاز دارم .

عکس ششم : شکار لحظه ها

عکس هفتم : عکس دسته جمعی از این نما ؟!! اینو بچه ها گفتن من نمیگم ....

عکس هشتم : عکس دسته جمعی از اون نما ....؟؟؟!!!

عکس نهم : عکس دسته جمعی از این گروه از بچه ها . (( لازم به ذکر است چون تعداد زیاد بود تو 2 تا عکس گرفتیم عکس آخر رو ))

عکس دهم و آخرین عکس : عکس دسته جمعی از اون دسته از بچه ها ....

تموم شد امیدوارم که خوشتون اومده باشه .

خدا نگه دار راستی سه شنبه 15 خرداد یادتون نره ساعت 18 میدان شهدا کنار آتش نشانی . میخوایم با چند تا از بچه های کلوب از شهرستان اصفهان دیداری داشته باشیم .


 نوشته شده توسط محمدرضا در یکشنبه 86/3/13 و ساعت 10:15 عصر | نظرات دیگران()

با سلام و خسته نباشید خدمت تمام دوستان گلم .

این هفته هم مثل هفته های قبل به من و دوستان خیلی خیلی خوش گذشت . جای اونائی که نیومدند هم حسابی خالی .

اینم عکسهای این هفته فقط توضیح اینکه :

 1- در صورت باز نشده عکسها روی عکس کلیک راست موس رو بزنید و گزینه ((شو پیکچر)) رو بزنید . لطفا جهت باز شدن تمام عکسها چند دقیقه صبر کنین .

2- عکسهای خانمها که هر هفته میان کوه رو به دلایلی اصلا نمیگیریم و تو کلوب هم نمیزاریم . فکر نکنین که خانمها نمیان . این هفته حتی تیر اندازی هم کردن . دلتون آب بشه .

 

اینم عکس اول : آتیش همینطوری عمو محسن گفت بگیر ... ولی قشنگ شده

عکس دوم :عکس دسته جمعی قبل از صبحانه و صرف تنقلات آقای علوی....

عکس سوم : این هفته تمرین تیر اندازی داشتیم . یکی یکی اومدند و شلیک به سوی هدف ... اول آقای علوی ولی دست نشونش هم خوب بود هر دوتا نشونه رو با بار اول زدا .... !!!!

عکس چهارم : تیر اندازی آقا ابراهیم گل گلاب . اونم عالی زد .بقیه هم تو نوبت بودند تا بزنن .

عکس پنجم : اینم آقا امین گل . اونم تیر اندازی کرد . اونم عالی زد .

عکس ششم : به به عمو محسن گل . هر دو بار رو زد به هدف البته هدفش کوه بود . ولی بار سوم رو کم کنی زد به هدف

این میون منم 3 تا زدم دوتای اولی به هدف و سومی هم به دنبال پرنده که نشد که بشه .

عکس هفتم: اینم اونجائیه که 2 ساعت تمرین کردیم که درست بگیم ((هی))و ((سُزَه)) که آخرش هم نتونستیم .بقیه هم فقط دست میزدند اونم ناهماهنگ .

عکس هشتم : عکس دسته جمعی بعد از صرف صبحانه و آلوچه .... اینم تنفگدارمونه ..

عکس نهم : آقای علوی تحویل بگیر ... این اون عکسیه که باید با فتو شاپ بزاری کنار بچه ها تو عکس بعدی ...

عکس دهم : بازم آقای علوی اینم سورس عکس که باید عمو محسنو بزاری تو این عکس ...

عکس آخر : مسیر برگشت . خوشیهای خودشو داره . همه خوش و شاد و سرحال .

به امید دیدارتون در هفته آینده گروه کوهنوردی کلوب شهرضا


 نوشته شده توسط محمدرضا در جمعه 86/3/4 و ساعت 2:3 عصر | نظرات دیگران()

با سلام و خسته نباشید خدمت تمام دوستان گلم .

این هفته هم مثل هفته های قبل به من و دوستان خیلی خیلی خوش گذشت . جای اونائی که نیومدند هم حسابی خالی .

اینم عکسهای این هفته . فقط توضیح اینکه در صورت باز نشده عکسها روی عکس کلیک راست موس رو بزنید و گزینه ((شو پیکچر)) رو بزنید . لطفا جهت باز شدن تمام عکسها چند دقیقه صبر کنین .

اینم عکس اول : حضرت میرشجاعی با عصای معجزه گرشون .

اینم عکس دوم : در حال شکستن تخمه های آقای علوی خیلی خوشمزه بود . نه !؟؟

اینم عکس سوم : آتیش سوزوندن امیر محمد . میدونین که کاری جز آتیش سوزوندن نداره . ولی دستش درد نکنه یه چائی به ما داد خوردیم . جاتون خالی خالی .

عکس چهارم : درختچه های انجیل کوهی . دوستان گفتن خیلی قشنگه عکسشو بگیر .

عکس پنجم : یه عکس دسته جمعی از بچه ها

عکس ششم : اینم حاج آقا تقبل الله یا همون حاج آقا گرینوف . البته شبیه اونه . دارن دعا میخونن برامون .

عکس هفتم : تو این عکس 4 نفر هستن . اه پس اون دوتاشون کو؟؟ خب ان دوتا رفتن کوه رو کثیف بکنن پشت درختچه ها تا پیدا نباشن . اسمشونو نمیگم .

عکس هشتم : عکس دسته جمعی برگشت از کوه و ماجرای جالب بعد از این عکس .

عکس نهم : اینم ماجرای جالب . یه لاکپشت تک و تنها تو کوه داشت میرفت که بچه ها اونو دیدن و عکس گرفتن شروع شد .

عکس آخر : ما میدیدیم که این لاکپشته هی داره زور میزنه بره زیر یه گون کوهی . بعد که دیدیم خونشه خودمون گذاشتیمش اونجا بچه ها به رسم خدافظی یه گل زرد کوچولو هم گذاشتن روش .

خب دیگه اینم عکسها . خوش باشین

با تشکر فراوان از خودم .

 


 نوشته شده توسط محمدرضا در شنبه 86/2/29 و ساعت 11:2 صبح | نظرات دیگران()
درباره خودم
آمار وبلاگ
بازدید امروز: 1
بازدید دیروز: 3
مجموع بازدیدها: 120790
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو